Azadeh’s story begins with suffering and leads to happiness.
A familiar scene of animal abuse: It is the summer of 2018. The heat is raging. A man on a motorcycle pulls a dog on the ground with a rope. The dog is silent, with no screaming. Another man sees the scene, stops the abuser, and after a fight with him, unties the dog’s rope and hands the wounded dog to Vafa Shelter.
She was wounded all over, as was her soul. The physical wounds heal, but who knows what happened to the wounds of her soul.
Azadeh lived in a shelter for four years until a very kind Iranian couple in Vancouver chose Azadeh from amongst hundreds of small and large dogs at Vafa to accompany Walker, their other adopted dog.
Azadeh waits for a passenger for months, but no one takes her to Vancouver.
So, she went to Maliha’s house the months before the trip so that she did not get sick or have any problems near the flight date.
Finally, on May 6, 2022, Azadeh went to Tehran airport along with Farah, Majid, and Malihe. Mansoure, a friend of Vafa in Canada, took her to Toronto. Farah and Nasimeh picked her up from the airport and took her to Maryam’s house. Azadeh was welcomed there and rested. The next day, she went to the airport with Soheila and Amir and arrived in Vancouver by cargo flight.
Now, Azadeh is happy at her forever home. She is playing with her brother. Her adopters love her so much and try to heal her wounded soul.
We thank Sarah and Iman for their worthy and kind choice.
داستان آزاده با درد و رنج آغاز می شود و به خوشبختی می انجامد.
یک صحنه ی آشنای حیوان آزاری: تابستان سال 97 است. گرما بیداد می کند. مردی با موتور در حال حرکت، سگی را با طناب به دنبال خود روی زمین می کشد. سگ ساکت است، نه فریادی و نه ضجه ای. مرد دیگری صحنه را می بیند، آزارگر را متوقف میکند، بعد از درگیری با او، طناب سگ را باز می کند و تن زخمی اش را به پناهگاه وفا تحویل می دهد.
همه جای بدنش زخمی است، روحش هم همینطور. زخم های بدن خوب می شوند ولی از زخم های روحش کسی چه می داند.
آزاده چهار سال در پناهگاه زندگی می کند تا زمانی که زوج بسیار مهربان ایرانی ساکن ونکوور، در میان صدها سگ کوچک و بزرگ در پناهگاه، آزاده را انتخاب می کنند تا همدم سگ دیگرشان که او را هم از پناهگاهی در همان جا به سرپرستی گرفته اند، باشد.
آزاده ماه ها منتظر مسافر می ماند ولی کسی او را به ونکوور نمی برد. ماه های قبل از سفر به خانه ملیحه می رود تا نکند نزدیک سفر بیمار شود و یا مشکلی برایش پیش بیاید.
بالاخره16 اردیبهشت 1401 تیم وفای ایران فرح و مجید، آزاده را به فرودگاه بردند تا منصوره عزیز، از یاران وفا در کانادا او را با خود به تورنتو ببرد. فرح و نسیمه، او را از فرودگاه تحویل گرفتند و به خانه مریم رساندند. در آنجا آزاده پذیرایی شد و استراحت کرد. فردای آن روز او همراه سهیلا و امیر به فرودگاه رفت تا با کارگو به ونکوور پرواز کند.
حالا آزاده، در خانه همیشگی اش و برخوردار از محبت و عشق سرپرستانش، خوشحال است و با برادرش واکر بازی می کند.
از سارا و ایمان برای انتخاب شایسته و مهربانانه شان سپاسگزاریم.